بهترین کدها و بهترین دانلودها در مینوس

blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
[ و گفته‏اند که در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زیور کعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت ، گروهى گفتند اگر آن را به فروش رسانى و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانى ثوابش بیشتر است . کعبه را چه نیاز به زیور است ؟ عمر قصد چنین کار کرد و از امیر المؤمنین پرسید ، فرمود : ] [ قرآن بر پیامبر ( ص ) نازل گردید و مالها چهار قسم بود : مالهاى مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث بران قسمت نمود . و غنیمت جنگى که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود . و خمس که آن را در جایى که باید نهاد . و صدقات که خدا آن را در مصرفهاى معین قرار داد . در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت . آن را از روى فراموشى رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود . تو نیز آن را در جایى بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود . [ عمر گفت اگر تو نبودى رسوا مى‏شدیم و زیور را به حال خود گذارد . ] [نهج البلاغه]
sims ( وبــلاگ شبیــه سـاز زندگــی ) .

  نویسنده: ایمان عالمی  
 

 

 

 

 

 

دوستم داشته باش دوستم داشته باش بادها دل تنگ اند دست ها

 بیهوده چشم ها بی رنگند

 دوستم داشته باش شهر ها می لرزند برگ ها می سوزند یاد ها می گندند

باز شو تا پرواز سبز باش با اواز اشتی کن با رنگ عشق بازی با ساز

دوستم داشته باش سیب ها خشکیده یاس ها پوسیده شیر هم ترسیده

دوستم داشته باش ابرها در راهند

دوستت دارم ها چه کوتاه اند  اه چه کوتاه اند

دوستت خواهم داشت بیشتر از باران گرمتر از لبخند داغ چون تابستان

دوستت خواهم داشت شادتر خواهم شد ناب تر بارور خواهم شد

دوستم داشته باش برگ را باور کن افتابی تر شو

دوستم داشته باش ابرها در راهند دوستت دارم ها اه چه کوتاه اند  اه چه کوتاه اند

خواب دیدم در خواب اب ابی تر بود روز پر سوز نبود زخم شرم اور نبود

خواب دیدم در تو رود در تب می سوخت نور گیسو می بافت باغچه گل می بافت

دوستم داشته باش عطرها در راه اند اه  دوستت دارم ها چه کوتاه اند چه کوتاه اند

دوستم داشته باش ابرها در راهند بادها دل تنگ اند...  

کلمات از من میگریزند و من در اندوه ناب ترین ونایاب ترین واژگانی که به قهر از لای انگشتان یخ زده واز دشت

حافظه ام گریختند در غربتی تلخ هاهای گریه می کنم اما کسی را مجال دیدن گریه من نیست

من با خویش و بدون حضور همه هست که می گریم بر زخم هایی که بر بال احساس خویش زده ام

بر فرصت های نابی که از کف داده ام  وبر گریزی که کلمات از من داشته اند!  

 تصویر پشت تصویر خیال روی خیال

تلی از تصویر وخیال را می طلبم دشتی سرشار  از کلماتی و دریایی لبریز از معانی بدیع را کلماتی با چنان

باری سنگین از  محتوی که بتوا نند ثقل شیدایی مرا تاب اورند که مرا بال و پر پرواز دهند که بتوانم پله پله

بر انها رو به ملکوت بروم

 که بتوانم بر انها جاری شوم

تنها در جاری شدن است که من معنی می دهم ....باید بروم  بودن گیاه تلخ فرسودن است

و رفتن چشمه زاییده بالیدن است  باید راه بیفتم  فردا سپیده دمان حرکت خواهم کرد  اه چه کسی را

خواهی کشید که گلبرگ های عاطفه های گم شده ات سرشار از طراوت یاد های من اند وخوب که بیندیشی خواهی دید که من هنوز هم بوی عشق می دهم بوی اندیشیدن بوی نوشتن بوی جاری شدن

من در نوشتن باید جاری شوم !

وعشق را در سنگلاخ سینه روزگار باید بپرورانم!

 

 

 

 

 

 


 
   
پنج شنبه 86 بهمن 11 ساعت 7:46 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  مکالمه با فرد د یگر
[عناوین آرشیوشده]
 
پارسی بلاگ

خانه مدیریت شناسنامه ایمیل >
پیوندهای روزانه

9087: کل بازدید

12 :بازدید امروز

1 :بازدید دیروز

 RSS 

 
فهرست موضوعی
 
آرشیو
 
درباره خودم
 
لوگوی خودم
sims ( وبــلاگ شبیــه سـاز زندگــی ) .
 
حضور و غیاب
 
آوای آشنا
 
اشتراک